وقتی بودنِ کسی تمام شد باید پذیرفت که تمام شده،
دست و پا زدن فایده ای ندارد، باید بگذاری برود پیِ کار و زندگی‌اش،
باید قبول کنی که شبیه خوردن یک نوشیدنی که جایی به انتها می‌رسد، به انتها رسیده.
اگر مدام نی را ته لیوان بچسبانی و هورت بکشی جز یک صدای ناموزون اتفاقی نمی افتد،
حالا هی هورت بکش، هی هورت بکش، چیزی‌ دستگیرت نمی شود،
فقط توجه اطرافیان به عجز و فلاکت آدم بیشتر می‌شود،
باید یک جایی نی را از دهانت بگیری، لیوان را بگذاری رویِ میز، و بیخیالِ چند قطره‌ی باقی مانده شوی،
باید بگذاری برود، هورت کشیدنِ آدمی که تمام شده دردی را درمان نمی کند...